دفترچه تلفن قدیمی و فیس بوک

قبول داری ؛
اون وقتا که از اینترنت و اینهمه وسایل ارتباطی خبری نبود . مردم از حال و روز هم بیشتر خبر داشتن

اگه یادت باشه قدیما که دفتر تلفن هنوز هنر پیشه اصلی میز تلفن بود وقتی که برای تماس با کسی بهش مراجعه میکردیم ؛ اون وسطا هم چشممون

به اسم یکی دو تا از دوستان و آشنایان میوفتاد

بعدم یادمون میومد که ای بابا چند وقته که از فلانی خبر نداریم و همین باعث میشد که یک تماسی بگیریم و احوالی ازش بپرسیم

و بیشتر وقتها هم حس و حال خوبی از  این تماس ها بهمون دست میداد

حالا اینروزا درسته که با پیشرفت تکنولوژی و پیدا شدن فیس بوک عزیز با خیلی از دوستان قدیمی و فامیلهایی که اصلا نمیشناختیمشون ارتباط

برقرار کردیم اما توی اون دفتر تلفن قدیمیه اسمهایی هست که مثل همون دفتر تلفنمون قدیمین و ما متاسفانه خیلی هاشون رو از یاد بردیم و این یک کم ناراحت کننده است

نمیدونم که تا حالا توی شرایطی گیر کردی که تنها باشی و دلت پر بکشه برای اینکه تلفن زنگ بزنه و کسی احوالت رو بپرسه ؟ من زمانی این شرایط رو با تمام سلولهام حس کردم

برای همین هر وقت به دلیلی یاد یک دوستی میوفتم فوری بهش زنگ میزنم و حالی میپرسم . چون میدونم که شنیدن صدای یک آشنای صمیمی در زمانی که تنهایی چقدر میچسبه

در ادامه این حالت ؛ چند روز پیش به یاد معلمم افتادم . گفتم یک تلفنی بهشون بزنم و حالی بپرسم

برای پیدا کردن شماره به سراغ دفتر تلفن قدیمیم رفتم . همینطور که داشتم با معلم نازنینم حرف میزدم دفتر تلفن رو هم ورق میزدم

بعد از قطع تلفن شروع کردم از صفحه «الف » تا « ی » دفتر تلفن رو نگاه کردم دیدم ای بابا ؛ خیلی از این اسمها رو که میبینم سالهاست که ازشون بیخبرم

حتی بعضی هاشون فقط اسمشون مونده و خودشون سالهاست که نیستند ؛ یک دفعه دلم خالی شد

 
گفتم چقدر زمان زود میگذره و واقعا چه زود دیر میشه و ما بیخبر از هم میگذرونیم

با خودم قرار گذاشتم که هر هفته حد اقل به یک دوست قدیمی زنگ بزنم و حالی از ش بپرسم . من فکر میکنم که نتیجه خوبی داشته باشه و کمی

حال و هوامون رو عوض کنه . شاید هم حکم آرام بخش رو برامون داشته باشه

پس معطلش نکن و همین امروز برو سراغ دفتر تلفن قدیمیت

امروز این ایده دفتر تلفن قدیمی؛  کار دستم داد و بعلت اینکه تماسهای تلفنیم کمی طول کشید مجبور شدم که برای شام از مواد موجود در یخچال

کمک بگیرم . سالادی درست کردم .از قضا بسیار خوشمزه شد حالا برای تو هم دستورش رو میدم شاید یکروز مثل من گرفتار تلفن کاری شدی و بدردت خورد

موادی که برای سالاد دفتر تلفن قدیمی لازم داری

  عشق                           بمقدار کافی

مراجعه به دفتر تلفن قدیمی            به اندازه نصف لایکایی که توی فیس بوک زدی

پاستای پخته هر مدلی که دوست داری  دو فنجون

ذرت پخته                                 یک فنجون

جوانه گندم                                 یک فنجون

پیازچه جوان خرد شده بهمراه ساقه سبزش    شش تا هفتا خوبش

گوجه فرنگی خرد شده                  دوتا متوسطش

خیار شور ریز شده                       نصف فنجون

هویج نارنجی زیبا رنده شده             یک سوم فنجون

تخم مرغ پخته خرد شده                  سه تا متوسطش

آب لیموی تازه                            یک چهارم فنجون

روغن زیتون اعلا                 از دوقاشق غذا خوری تا یک چهارم فنجون

سیر نازنین له شده                  یک حبه درشتش

نمک و فلفل                        هر چقدر صلاح میدونی

شما در یک کاسه کوچک و زیبا ؛سیرعزیز رو با آب لیموی تازه ؛ روغن زیتون اعلا ؛ نمک و فلفل میریزی و خوب با هم مخلوطشون میکنی بهشون فرصت بده تا با طعم خوش سیر کنار بیان
در یک کاسه مناسب تمام موادت رو بریز و بعد از اینکه سُس رو بهش اضافه کردی حسابی مخلوطشون کن و در قشنگترین ظرف خونت بریز و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن

تا دوشنبه دیگه سعی کن حداقل با یکی از دوستای قدیمیت تماس بگیری

سفره اینترنتی فیس بوک یادت نره