سالاد »
بالکن قرمز پیچازی وآلبالو
روبروی پنجره من، درست به فاصله یک کوچه باریک، منظره ایست که به هیچ عنوان نمیتوانم ندیده اش بگیرم. هر قدر هم كه بخواهم از زاویه دیگری به کوچه نگاه کنم بازهم قرمز
Read More »
خنده ای از سَرِ خستگی وقهقه ای از سَرِشوق
با مهربان دوستانی بوسیله مترو عازم تمايشگاه كتاب شدم راه طولانى بود. اما با تماشاى فروشنده هاى مترو كه هر كدام به طريقى بازاريابى مى كردند مسیر کوتاهتر به نظر می آمد از خانم
Read More »
دلخوشی‌های چهارراهی
شانه را با دقت در سفیدی موهایش حرکت داد با لبخند چشمکی برای زن زیبایش که همچنان خنده بر لب، از پشت شیشه قاب عکس نگاهش می کرد زد و سنجاق کراواتش را مرتب کرد.
Read More »
تصویر واضح وقاب های قدیمی
برخلاف تصور بچه هایش، خیلی از دیدن تلویزیون مسطح و نسبتا بزرگ خوشحال نشد. با آمدن تلویزیون جدید قاب عکس ها و مجسمه چینی کوچکش در بدر و بی خانمان شده بودند تلویزیون وصل شد.
Read More »
وای فای و سیب زمینی شیرین
میگفت زمانیکه در شیراز سر و کله رادیو تو تاکسی ها پیدا شد؛ تک و توکی از تاکسی ها رادیو داشتن. مسافر ها هم ترجیح میدادن سوار تاکسی هایی بشن که رادیو داشتن. علامت مشخصه
Read More »
اجازه خروج با کلم قرمز
گمونم یه هفت هشت نفری بودیم. همگی دور تا دور یک میز مستطیل بزرگ نشسته و با خودکارهایی که با سیم پلاستیکی به میز وصل بودن مشغول پر کردن فرمهاى گذرنامه بودیم. هر از گاهی هم
Read More »
سالاد سبز و چشم اندازگندم زار بچگی
زیر آسمون آبی ؛ میون گندمزار دوتا داس هاشون رو گذاشتن و زیر سایه خرمنی که جمع کردن خوابیدن. اونقدر راحت خوابیدن كه هر وقت خسته میشم بجای تجسم یک رختخواب گرم و نرم، این
Read More »
آرزوهای بزرگ و کیسه های راه راه
درست یادم نيست چه سالى بود، ولى بعد از اینکه مدتها مغازه دارها خرید ها رو توى کیسه های بسیار زشت سیاه بدستت میدادن، سرو کله کیسه نایلونی هايی سفید با راه راههای آبی روشن
Read More »
گرافیتی پنهان وکلم قرمزآشکار
با اینکه کشیدن نقاشی و یا نوشتن روی اكثر دیوار های شهر لندن جرمه، اما خيلى راحت میشه در گوشه کنار لندن، مخصوصا شرق لندن، گرافیتی یا دیوار نگار هایی با مزامین مختلف پیدا
Read More »
