شیرینی »
صلح و آرامش
نمیدانم یادت هست یا نه قديم تر ها لیوانهایی بود مخصوص بچه های کوچک كه ته گرد و نسبتا سنگینی داشت وقتی از دست بچه می افتاد حسابی خم و راست میشد و به
Read More »خلاقیت زیادی و کمپوت ناجی
موهاى بشدت سياهش با چين و چروكهاى دور چشمانش همخوانى نداشت. حتى ظاهر بيش از حد آراسته اش هم با فضا و مكان جور نبود در ماشين را كه بستم، چنان خوش آمد گفت كه
Read More »بهانه شیرینِ شیرینی
خیلی سال پیش بود؛ شاید بیست و پنج سال يا شاید هم بیشتر ؛ که روزى تصمییم گرفتم به بهانه نوروز و شیرینی های مخصوصش دوستانم را بدور هم جمع کنم. خیلی زود دست
Read More »اسفند و بهانه های کوچک خوشبختی
دوباره ماه اسفند شد و سیل کارهای نکرده و فرصت های از دست رفته جلوی چشمانم رژه میروند این ماه آخر سال با تمام کارهای زیاد با ربط و بی ربطش می تواند فرصت
Read More »رنگین کمان پاییزی و حس بهار
همیشه روزای آخر شهریور و اسفند حال عجیبی دارم اولی بوی مدرسه و دفتر کتاب میده و دومی بوی هفت سین و عیدی؛ من عاشق هر دو موردم نسیم پاییزی آخر تابستان و نسیم
Read More »کار بدون عَوَض؛ به شیرینی مربا
تکنولوژی با همه خوبی ها و بدی هاش شکل زندکی همه مارو تغیير داده با هر قدم که جلوتر میریم با اتفاقهای جدیدی روبرو میشیم یکی از این اتفاقها که چند ساله در دنیا
Read More »اِمیلی دیکِنسون وآفتابه مسی
بچه که بودم با “دایی وسطیم “ عالمی داشتم. یک کم که بزرگتر شدم، هراز گاهی دستبردی به کتابهای جیبی کتابخانه اش میزدم عاشق کتابهای جیبی بودم. کتابهای خوش اندازه و سبک وزنی
Read More »آفتابه مِسی و پاناکوتای راه دور
میگفت : زمین رو یک کم بیشتر از اندازه ریشه گلت گود کن ؛ گلدون گل رو بر دار و با بیلچه یک تقه بزن کنارش ؛ اینکار مثل اینه که داری ازش اجازه ورود به
Read More »خَلسه در استخر و کیک دَمَر
بعضى موقعيتها رو چون زیاد تجربه ميكنى توى ذهنت حك ميشن طورى كه كوچكترين تغيير به نظرت مياد. چند روز پيش توى استخر یه چیزی غیر عادی بود. یا بهتره بگم اشتباه بود آقای مسن
Read More »