چندین و چند سال پیش وقتی که برای اولین بار به موزه مادام توسوی لندن رفتم واقعا از هیجان داشتم میمردم
باور کردنی نبود که آدمهای معروف دنیا بقدری طبیعی شبیه سازی شده بودند که تو فکر میکردی که واقعا خود ملکه انگلیس یا التون جانِ که پهلوت ایستاده
همینطور که با هیجان بالا از این مجسمه به اون مجسمه میرفتم به یک مجسمه سرباز گارد ملکه انگلیس رسیدم بقدری طبیعی بود که همینطور خیره بهش موندم که یکدفعه مجسمه دستش رو گذاشت روی شونه ام ؛ باور کن که چنان جیغی زدم که فکر کنم روح مادام توسوی خدا بیامرز لرزید
با خنده مردم و همراهام به خودم اومدم جالب اینجا بود که اون مجسمه زنده بازم به همان حال اول در اومده بود و انگار نه انگار که منو تا مرز سکته برده بود.
و این اولین ملاقات من با این نوع مجسمه ها بود . من خیلی دوستشون دارم واقعا هنرمندن بعضی هاشون رو که نگاه میکنی اصلا تصور نمیکنی که اینها زندن.
چنان به این مجسمه های جاندار علاقه دارم که هر جا ببینمشون مدتها می ایستم و نگاهشون میکنم و همیشه هم کنجکاوم که بدونم پشت این لباسها واقعا کیه و چه زندگی داره
جالبترین مجسمه هایی که دیدم ؛ یکی از لویی های فرانسوی بود ؛ فکر کنم لویی شانزدهم بود چون پهلوش هم مری آنتوانت ایستاده بود . لویی شانزدهم با همون لباس و تشکیلات با یک چوب تعلیمی در دست خیلی خوشگل ایستاده بود. مری آنتوانت هم با ابهت تمام با لباس خیلی فاخر در حالیکه یک باد بزن بزرگ دستش بود کنارش . مردم دسته دسته میومدن و پولی در جعبه جلوشون میانداختند و با هاشون عکس میگرفتند این دو هنرمند هم گاهی تکونی به خودشون میدادند و مدلشون رو عوض میکردن . تا اینکه یک دختر و پسر اومدند و مدل عکسهایی که مردم با عروس و داماد میگیرند ایستادند . یعنی پسر کنار مری آنتوانت ایستاد و دختر کنارلویی البته بدون اینکه پولی در جعبه بندازند . مری آنتوانت با بادبزن بزرگش ولویی شانزدهم با چوب تعلیمی ضربه ای زدن به سر دختر و پسر که فیگور عکس گرفته بودند و بعد هم با یک حرکت موزون دیگه به جعبه پول اشاره کردند یعنی که اول پول بعد عکس خیلی جالب بود.
با این حرکت یکدفعه یادم اومد که آدمهای هنرمند پشت این چهره های گریم شده مثل من و تو آدمهای عادی هستند با مشکلات خودشون . حالا میخواد مری آنتوانت باشه یا لویی شانزدهم . چه بسا همانطور که من پهلوشون ایستادم و با خنده دارم به لنز دوربین لبخند میزنم اون به فکر هزار مشکل ریز و درشتشه .
از طرفی هم فکر کردم که ما هم یک جورایی مثل همین مجسمه ها هستیم گاهی چنان رفتار میکنیم که خودمون هم یادمون میره چهره واقعیمون کدومه
تو چی فکر میکنی ؟ همیشه همونی هستی که نشون میدی؟
یکی دو ماه پیش در یکی از خیابونهای تورنتو Dundas Square به یکی از همین مجسمه های زنده برخوردم و طبق معمول با شوق فراوان رفتم سراغش
اینم عکسش
اما این یکی با تمام مجسمه هایی که تا حالا دیدم فرق داشت اولا خیلی تکون میخورد دوما دوستش چند قدم دورتر کنارش بود که این مجسمه عزیز بعد از اینکه سه ؛چهار نفر باهاش عکس میگرفتن میرفت پیش دوستش و با هیجان زیاد با هاش حرف میزد و گاهی هم سیگار دست دو ستش رو میگرفت و پکی بهش میزد وبرمیگشت .ا
اما بازم من از دیدنش خیلی خوشحال شدم و در دلم آرزو کردم که روزی بیاد که مشکلات تمام آدمهای مجسمه نما و تمام مجسمه های آدم نما حل بشه و هر کسی در لباس واقعی خودش باشه
Kheili jaleb Lili joonam. Kei be Canada bar migardi ke bahat harf bezanam. Delam barat kheili tang shodeh XOXO
Lili Jun,
Short story Yadet Nareh !
love,M
az mojasameh ha ke begzarim, in gaza fogolade havas angize, mer300000
لیلا جون مرسی عزیزم عالی بود
چه غذای ساده و خوشمزه و سالمی!!! عالی بود
من خیلی به این جور مجسمه ها علاقمند هستم … و خیلی برام جالبه که بدونم چطور این همه مدت بدون حرکت می مونن؟!؟؟! اگه به خود من باشه فکر نکنم بیشتر از نیم دقیقه بتونم خودم رو ساکن نگه دارم!!
لیلا جون الان چک کردم یادم اومد چرا آدرست تو لینک های من نیست گوگل ریدر آدرس را قبول نمی کنه
را هم پیدا نمی کنم که اون را امتحان کنم اگر قبول نکنه تنها راه همون ایمیله . RSS
عالی بود گلم…
نوش جان نگین عزیز
شاد باشی
;شما خودت ماهی و کارتم بی نضیره
شما محبت داری سودابه جان
شاد باشی