.نمیدونم ؛چه حکمتیه که هر وقت عازم سفرم و میرم فرودگاه همیشه خدا چشمام اشکیه
.حالا میخواد این فرودگاه مقصد باشه یا مبدا .بهر حال جای چند نفری تو هر ایستگاه برای من خالیه
اونروز از در ورودی فرودگاه تصمییم گرفتم که لبخند به لب بشم و به هیچ چیز اجازه ندم که باعث بد اخلاقیم بشه
البته یادم رفته بود که هیچوقت نباید از این مدل قرارا بذارم
چون تجربه نشون داده بود که به محض تصمییم از زمین و زمان اتفاق میریزه که منو امتحان کنه
خب اونروزم به علت عجله همیشگی خیلی زود به فرودگاه رسیدم و وقتی که به قسمتی که باید چمدون رو تحویل میدادم رسیدم نفر اول بودم
.بعد از مدت زمانی که خیلی هم کوتاه نبود کارکنان عزیز آمدند و شروع کردن به روشن کردن سیستم ها
همون موقع چشمم افتاد به اونطرف سالن که خانمی دختر بچه اش رو روی چمدانهای روی چرخ دستیش نشانده بود و با اخم زیاد داشت به طرف ما
میومد و در کمال تعجب دیدم که خانم عزیز بجای اینکه به آخر صف بره خیلی شیک بدون توجه به من که نفراول بودم و بقیه که توی صف بودن رفت جلوی گیشه
اول خیلی عصبی شدم اما طبق قراری که با خودم داشتم شونه ای بالا انداختم و ایستادم به اون خانم نگاه کردم که چمدوناش رو تحویل داد و حتی نیم نگاهی هم به طرف صف ننداخت و رفت
همین که اومدم برم طرف کانتر یک دفعه دیدم که یک پسر جوان که گرمکن ورزشی و کفش ورزشی پوشیده بود با یک کوله و ساک که دنبال خودش میکشید با سرعت و نفس نفس زنان خودش رو انداخت بین من و گیشه و بیتوجه به من و بقیه مدارکش رو گذاشت روی کانتر
خب اینم دومیش .برای اینکه از فشار رو خودم کم کنم گفتم خب لباس ورزشی پوشیده حس مسابقه بهش دست داده خواسته برنده این صف بشه
کارهاش رو کرد و یک سری هم برای من تکان داد و رفت
منم قبل از اینکه راه بیوفتم سمت کانتر دور و برم رو نگاه کردم خیالم که از دور و بر راحت شد رفتم که چمدون رو بدم
مرحله بعدی صف پاسپورت بود خب ؛خوبی اینجا این بود که چند صف داشت و هر صف چند تایی توش بیشتر نبودند
همینطور که ایستاده بودم دختر خانمی که جلوم بود گفت: ببخشید خانم شما چرا اینقدر خونسردید ؟
گفتم : ببخشید متوجه نمیشم
گفت من دیدم که چند نفر در صف چمدون از شما زدن جلو اما شما اعتراضی نکردید
منم مثل اینکه جواب امتحانم روبا نمره بیست گرفته باشم با کلی افتخار گفتم : مهم نیست من از صبح با خودم تصمییم گرفته بودم که نذارم بد اخلا ق بشم
دختر خانم هم حسابی از من تعریف کرد و با اصرار ازم خواست که قبل از اون برای دادن پاسپورت برم که قبول نکردم
همینکه داشتم موفقیت روزم رو تو دهنم مزه مزه میکردم دیدم از دو صف اونور تر صدای داد و فریاد بلند شده
دیدم ؛ بعله آقای ورزشکار داستان ما در حالی که رگ گردنش زده بود بیرون داشت با چند خانمی که جلو ش بودن بحث میکرد
و میگفت :یعنی چی یکی میایسته تو صف بعد که نوبتش میشه چهار تا بهش ملحق میشن که ما باهام هستیم
یک آن بخودم اومدم و دیدم با صدای بلند تقریبا دارم داد میزنم و میگم : آقا ؛ آقا
پسر ورزشکار برگشت طرفم ؛بهش گفتم : این کارما ست ؛ کارما
سرش رو تکون داد که یعنی چی
گفتم : تو صف چمدون بدون توجه به من که نوبتم بود و کسای دیگه که تو صف بودن ؛ زدی جلو الان طبق قانون کارما همین اتفاق برای خودت افتاد
ورزشکار ما چنان هاج و واج به من نگاه میکرد که نه تنها اون خانمها بلکه آقایی هم که پشتش بود ازش جلو زد
منم که دیگه نوبتم شده بود رفتم طرف افسر گذرنامه که با خنده داشت منو نگاه میکرد و این در حالی بود که خدا خدا میکردم دختر خانمی که ازم کلی تعریف کرد صدامو نشنیده باشه
وبرای هزارمین بار با خودم عهد کردم که سعی بکنم خوش اخلاق باشم اما با خودم قرار مدار نذارم
امروز حرفمون طولانی شد بریم سر غذا که اینهفته یک پیش غذای خیلی فوریه که اگه با سالاد همراه بشه خودش یک غذای کامله و جون میده برای وقتی که مسافری یا برعکس از سفر اومدی . بشرطی که همیشه تو فریزرت خمیر آماده داشته باشی
موادی که برای « پیش غذای کارما » لازم داری
عشق بمقدار کافی
خمیر هزار لا یک بسته
Puff pastry
گوجه فرنگی ریز شده بدون آب یک دونه متوسط
ذرت پخته شده نصف فنجون
سوسیس یا کالباس ریز شده نصف فنجون
پنیر مازارلای رنده شده یک سوم فنجون
پودر اورگانو یک قاشق چایخوری
پودر سیر عزیز یک قاشق چایخوری
شما محبت کن فر رو روی درجه ۳۷۵ فارنهایت روشن کن
خمیر رو که باز کردی به هر شکلی که دوست داری قالب بزن و توی سینی فر بچین
اول از همه روی خمیر هات پنیر بذار بعدش بقیه مواد رو که با هم مخلوط کردی بریز و برای مدت ۱۵ تا بیست دقیقه ه بذار شون در فر
وقتی حاضر شد در قشنگترین ظرف خونت بریز و روش چندتا زیتون بذار و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن
تا دوشنبه دیگه تا میتونی خوش اخلاق باش و یادت به قانون کارما باشه.
برای رسیدن به سفره اینترنتی اینجا کلیک کن
بازم شما خوب مقاومت كردين من كه اگر هزاري هم از اين قول و قرارها با خودم بزارم سريع در مقابل چنين حركاتي واكنش نشون ميدم و ممنون از اين پيشنهاد غذا خيلي خوشگله و حتما خوشمزه
عالی بود لی لی جون مجبور شدم با صدای بلند در اتاقم سرکار بخندم و بخندم مرسی
فاطی جون منم دیگه آخرش نتونستم سر قرارم بمونم 🙂
شاد باشی عزیزم
فاطی معزی نازنین
خوشحالم که باعث شدم صبحت با خنده شروع بشه حتی اگه تو محیط کار باشه و زیر سقف شیشه ای :*
شاد باشی
سلام لی لا ی نازنین
قانون کارما گاهی خیلی زود اجرا میشه… مثل همین که شما زود دیدین..
اما توی زندگی گاهی بعضیا یه جورایی باهات برخورد می کنن که دلتو می شکنن .طوری که دیگه دلت باهاشون صاف نمیشه.. اما قانون کارما براشون اجرا هم نمیشه.. نمی دونم چه جوریه؟…
ممنون بابت غذا… خمیر هزار لا چه مارکی هست؟ من تا حالا نخریدم..
این هفته مهمون نداشتید؟ البته اینجا بدون مهمون هم زیباست..
شاد باشید
آوای عزیز
همیشه این قانون اجرا میشه اما گاهی ما متوجه نمیشیم
برای خمیر هم اگر شما پیدا نکردید از خمیر پیتزا یا هر خمیری که براتون راحته استفاده کنید
در مورد میزبان مهمان هم قرار ما یک هفته در میون است
شادباشید عزیزم
سلام لیلاجونم ممنون ازدستور غذای خوشمزه بوووووووس
ملیحه عزیز نوش جان
شاد باشی
خيلي جالب بود ولي اگر من جاي تو بودم پشت پايي براشون ميگرفتم كه برن ته صف
مامان می می عزیز
مسله اون قراره بود که اجازه اینکار رو بهم نمیداد 🙂
شاد باشی
نوش جون عزیزم.
منم هر قول و قراری با خودم میگذارم زمین و زمان دست به دست هم میدن تا نشه!!!!!
همیشه به سفر عزیزم
نگین عزیز کاملا درسته اما خوب چکار میشه کرد ما سعی خودمون رو میکنیم
ممنون از محبت همیشگیت
سلام لیلای عزیز صاحب سبک
لینکت کردم
سلام لیلا جان
دوست قدیمی مدتها بود که بلاگت رو گم کرده بودم خوشحالم که دوباره مهمان سفره اینترنتی هستی
شاد باشی عزیزم
tu iran k bayad az in jur adama mazeratkhahi ham kard!!!! masalan: “bebakhshid k az man jelo zadid”!!! ya “bebakhshid k man nemidunestam shoma gharare biaid jeloye man vaisid”!!!!! ya “bebakhshid k vaghte man kam arzeshtar az vaghte shomast”!!! kholase baste be mogheyathaye motfavet mitunid khalaghiyat be kharj bedid vase ozrkhahi!!!!
بعضی ها اصلا دوست ندارن معطل بشن تقصیر ندارن 🙂
شاد باشی مریم جان