سالها پیش ؛ خواننده دایمی مجله ای بودم که از خوندن مطالبش حس خوبی میگرفتم
بااینکه به علت نبودن در ایران شماره های این مجله دیر به دیر بدستم میرسید
اما مهم نبودو بمحض اینکه مجله بدستم میرسید شروع میکردم به خوندن قسمتهایی که دوست داشتم
خلاصه یک جورایی شده بود همدم اونروزای من
شاید برای بعضی ها باورش سخت باشه ولی روزی که فهمیدم دیگه چاپ نمیشه اینقدر
ناراحت شدم درست مثل اینکه دوست خیلی عزیزم به سفری دور بره
بهرحال وقتی اوایل خرداد امسال خبر دوباره چاپ شدن مجله زنان رو
شنیدم خیلی خوشحال شدم و اینبار خوش شانس بودم که به لطف مادر عزیز مجله خیلی زود بدستم رسید
احتياجى به تعريف از مجله نيست چون همه کسانی که خواننده اش بودند میدونند که چقدر متفاوته
در اولین شماره خرداد مجله«زنان امروز » مطلبی رو خوندم که با وجود سادگیش برای من خیلی معنی داشت
و روزها فکرم رو بخودش مشغول کرد
قسمت روایت مستند (پوشه) گپی بود با زنان کارگر کارخانه ریسندگی و بافندگی اصفهان ؛
از میون همه نوشته ها؛ حرفهای معصومه خانم ؛ کارگر بازنشسته کارخانه وطن که از چهارده سالگی بمدت ۳۵ سال در کارخانه کار کرده
بود خیلی بهم چسبید
گفتگوی جالبیه ؛ معصومه خانم از اول استخدامش میگه ؛ از ازدواجش میگه اما من نظرم روی قسمت آخر این گفتگوست که همون رو
برات مینویسم . ازش سوال میشه
الان که به گذشته و سختی های کار فکر میکنید ؛ از اینکه در کارخانه کار می کردید راضی هستید
ـ خب اگر نمیرفتیم که همین صنار را هم نداشتیم بخوریم این را قبول ندارید؟
من ساعتی صد بار شکر خدا را به جا میآورم . از مال دنیا هیچ چیز ندارم . خانه ام را هم فروختم و سهم دختر ها و پسر هایم را دادم و گفتم من چیزی نمیخواهم
ـ چرا ؟ هر چه باشد این همه کار کرده اید ؛ حق شماست
ـ نه می خواهم برای چه ؟ همه زیارت هایم را رفته ام . پنج بار کربلا رفته ام ؛ پنج بار مکه و دوسه بار هم سوریه
معصومه خانم و قناعتش كه در جاي خود ستودني هست ولي عجب اين دسر يخي ميچسبه تو اين هواي داغ ممنون
نوش جان فاطی عزیز
شاد باشی
سلام دوست خوبم
عبادات قبول حق.
چقدر قانع بودن خوب و ارامش بخشه.
بیشتر آدمها عمرشون تموم میشه وتا لحظه اخر دنبال بیشتر داشتن و حرص زدن هستند.
خوش بحالش.
با دهن روزه این عکس آدمو خنک می کنه و حال می یاره.
نوش جون.
ﺳﻼﻡ ﻟﻴﻼ ي ﻋﺰﻳﺰ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻨﻲ ﺑﻮﺩﻱ ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﺩﻭﺭﻫﻤﻲ ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻮﻣﻲ
ﺷﺎﺩ و ﺳﺮﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﻲ ﻋﺰﻳﺰﻡ
ﺗﺎ ﺩﻳﺪاﺭﻱ ﺩﻳﮕﻪ ^_^
نگین عزیز خیلی قانع بودن رو هم دوست ندارم
همین خواستنهاست که آدم سعی در بدست آوردنش میکنه و خوش خوشک همه چیز بهتر میشه
منظور من از نوشتن مطلب معصومه خانم این بود که چقدر خوبه که هر کسی کنار دوندگیهاش برای زندگی بهتر به مرحله ای برسه که بگه همین رو میخواستم و خوشحال باشه
عبادات شما هم قبول
شاد باشی عزیزم
ممنون رز نازنین
شاد باشی عزیزم
عالی بود عزیزم اما این بری که گفتی کجا به دردمون خورد من که چیزی ندیدم میشه راهنمایی کنید بری کجا مورد استفاده قرار گرفته ممنون
الهام جان هن اول در مواد لازم بعد از عشق بمقدار کافی نوشتم ؛۳۰۰ گرم هر نوع بری که دوست دار ی
بعدم که تمام مواد رو میریزین در بلندر
کل رنگ دسر برای همونه
شاد باشید