عبرت تَه دیگی و اِسموتی با طعم بهشت

بعضى وقتها اتفاقات كوچك و پيش افتاده،  تاثيرات بزرگ و غير منتظره اى بر جا ميگذارند كه خارج از انتظار هستند
عاشق ته ديگ بود. همينكه ديسها و كاسه ها در سفره صف ميكشيدند، چشمش به دنبال ته ديگ بود و تا زمانى كه يك تكه بزرگش را در بشقابش نمی گذاشت خیالش راحت نمیشد. تازه آن وقت بود كه انگارى چشمهايش باز ميشد و سفره را با نگاهش بالا و پايين َميكرد. بقيه غذا ها را ميكشيد، بَه بَه ميگفت و مشغول خوردن ميشد
ته ديگِ دلبر همچنان تا دم آخر كنار بشقابش می ماند. بقول خودش ته ديگ حُسنِ ختام  همه خوشمزگيها بود

اين داستان برنامه هميشگى بود و ادامه داشت تا روزيكه برادر کوچک بدون هیچ مقدمه ای به بشقابش حمله كرد و ته ديگِ نازنين را برداشت و درسته در دهانش گذاشت
در كمال نا باورى خُشكش زده بود. برادر كوچك در حاليكه با صدای استریو؛ ته ديگ تُرد را می جويد گفت:لحظه اکنون رو دریاب داداشِ من . اگر دوستش دارى، چرا اول نميخوريش؟

از آن روز به بعد، لذت بردن از هيچ چيز را به بعد حواله نكرد؛ نه ته دیگ و نه هیچ چیز دیگر را

و اما دستور اين هفته يك نوشيدنى خوشرنگ و خوشمزه با طعم بهشتی  که امیدوارم خوردنش رو به تاخیر نیندازی

مواد لازم

عشق            بمقداركافى

موز               دوتا

انبه                 يكى

توت فرنگى    يك فنجون

شكر قهوه اى (میتونى حذفش كنى) دو قاشق سوپخورى

آب ليموى تازه   دو قاشق غذاخورى
رنده پوست لیمو    یک قاشق مربا خوری

يخ                       مفصل

تمام دوستان خوشرنك و خوشمزه رو در بلندر بريز و با شادى دگمه اش رو بزن يادت نره درش رو بذاری؛ وگرنه یک تمیزکاری اساسی میوفته گردنت

در آخر هم يخ رو اضافه كن و دوباره دستگاه رو روشن کن ؛خوب كه ريز و مخلوط شدن در قشنگترين ليوان خونت بريز و در كنار اونى كه دوست دارى نوش جان كن