[pro_ad_display_adzone id=5]
خنده ای از سَرِ خستگی وقهقه ای از سَرِشوق
Lyla Owfi
May 15, 2017
با مهربان دوستانی بوسیله مترو عازم تمايشگاه كتاب شدم
راه طولانى بود. اما با تماشاى فروشنده هاى مترو كه هر كدام به طريقى بازاريابى مى كردند مسیر کوتاهتر به نظر می آمد
از خانم جوانی كه براى فروش ريمل و خط چشم، مشترى را به چشم و ابروى خودش حواله ميداد و اصرار به ماندكارى هفتكى آرايش داشت، تا خانم فروشنده پودرى معجزه گر که هم با پاشیده شدنش در کفش از بوی بد پا جلو گیری میکرد و هم با زدنش به صورت و گردن لکه هاى پوستى را از بین میبرد
در بعضى از ايستگاه ها چنان جميعيتى وارد ميشد که واگن حالت كنسرو پيدا ميكرد
بالاخره به شهر آفتاب و نمايشگاه رسيديم
از دیدن دوستان ناشر و نویسنده، خرید کتاب و حتی خوردن ساندویچ نان (با کمی سوسیس؛ گوجه فرنگی خیلی ریز و غيبت محسوس خیارشور)، انرژی خوبی گرفتم و سرانجام، عصر، با کیسه های سنگین و شانه های آویزان و البته به همراهى دوستان، دوباره به سمت مترو راهی شدیم
اینبار همه خسته بودند. هم کسانی که از نمایشگاه کتاب میآمدند و هم کسانی که در ایستگاههای بعدی به قطار مى پیوستند. انگار انرژی تمام مسافران مترو خالی شده بود. حتی دست فروش ها هم اصراری به تبلیغ نداشتند و فقط به « خانمم اگه لازم داری صدام کن » اکتفا میکردند. دوستان همراهم در دو ایستگاه از من جدا شدند. من ماندم و ایستگاهى مانده به خانه و کلی کتاب و شانه ای که از درد میسوخت
درست چسبیده به شیشه ای که مرز بین زنانه و مردانه است مردی با تیشرت قرمز و دم اسبی كوچكى ایستاده بود. ناگهان بدون دلیل شروع به خنديدن كرد. مردى كه کنارش ايستاده بود از جا پريد و او هم شروع به خنديدن كرد. خیلی زود این خنده در قسمت آقایان و کم کم قسمت خانم ها منتشر شد. همه بلند بلند میخندیدند وحتی نمیدانستند به چه چيز می خندند
تا صدای خنده ها کم میشد، مرد سرخ پوش بلندتر و متفاوت تر از قبل قهقهه اى میزد و باز همه میخندیدند
ایستگاه مقصد که پیاده شدم نا خود آگاه خیره به مرد سرخ پوش که همچنان می خندید و میخنداند، ایستادم. نميدانم چرا ميخنديد اما در دلم به او آفرین گفتم که چه راحت در بين مسافران خسته شور و نشاط انداخت
و اما دستور امروز رو که تقدیمش میکنم به مرد سرخ پوش. سالادیست که بسیار سریع و خوشمزه است و جون میده برای روزایی که وقتت کمه
مواد لازم برای سالاد پاستا یا ماکارانی خودمون
عشق بمقدار کافی
هر نوع ماکارانی که دوست دار سه فنجون پخته شده
فلفل دلمه رنگی ریز شده یک فنجون
من زرد و نارنجی رو انتخاب کردم
گشنیز؛شوید کمی ترخون تازه خرد شده نصف فنجون
تربچه و پیازچه ریز شده نصف فنجون
کرمبری خشک نصف فنجون
تخم مرغ پخته ریز شده دوتا خوبش
ماست آبرفته یک فنجون
روغن زیتون اعلا دو قاشق غذا خوری
خردل نیمه تند یک قاشق چایخوری
آب لیموی تازه دو قاشق غذا خوری
نمک و فلفل هر چقدر صلاح میدونی
شما محبت کن اول از همه در یک کاسه زیبا و مناسب ؛ ماست رو بهمراهی روغن زیتون؛آب لیمو؛خردل ؛نمک و فلفل بریز و حسابی با چنگال مخلوطشون کن وقتی این اتفاق افتاد بذارش کنار تا سُس کمی استراحت کنه
در یک کاسه بزرگ و ترجیحا استیل تمام مواد سالادت رو بریز و بعد که سُس ماست رو اضافه کردی حسابی مخلوطشون کن
بعد هم در قشنگترین ظرف خونت بریز و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن
Related
About the author: Lyla Owfi View all posts by Lyla Owfi
ممنون و انشالله همیشه و همه جا پر باشه از خنده های بی دلیل و از سر شوق
انشاالله فاطی جان
شاد باشی عزیزم
💓💓💓عالی
ممنون شیرین جان
شاد باشی عزیزم