هدف داشتن توى زندگى مهمه
از هدفهاى كوچيك و روز مره گرفته تا هدفهاى بلند مدت و اساسى تر، هدفها ميتونن سازنده و مثبت باشن و زندگى روپر معنا و قشنگ كنن. اما امان از وقتى كه وسواس وارد بازى بشه. اونوقته كه چشم آدم هيچ چيز بجز اون هدف رو نميبينه
چند روز پیش مجبور بودم توى راهرو های بیمارستان منتظر بمونم و قدم بزنم. داشتم سلانه سلانه راه میرفتم ونمیدونم برای چندمین بار از جلوی فروشگاه بیمارستان که تنها قسمت فرحبخش اونجا بود میگذشتم. یک دفعه جسمی قلمبه با جیغ بلندی به پشت پام خورد. تا نزدیک زمین رفتم و برگشتم. همین که روی پاهام ایستادم چشمم به پسر بچه گمونم دوساله ای افتاد که پخش زمین شده و با وحشت به من نگاه میکرد. نمیتونستم چشم از صورت با نمک و گردش که اشک و آب دماغش یک رودخونه سر تا سری براه انداخته بود بردارم
تمام این دیدار به ثانیه نکشید و پسر بچه به کمک احتمالا پدر بزرگش از روی زمین بلند شد . همونطور که داشتم کاغذ های توی دستم رو مرتب میکردم جواب معذرت خواهی پدر بزرگ را دادم. اما بعید میدونم میون اون همه سرو صدا و جيغ بچه شنیده باشه
از سر وقت کشی و به بهانه ورق زدن مجله های فروشگاه صبر کردم ببینم مشکل بچه چیه
بچه کنار حباب شیشه ای، که پر از آدامس های توپی رنگى رنگی بود، ایستاده بود و انگشتش رو روی یکی از آنها که زرد رنگ بود گذاشته بود و میگفت اینو میخوام. پدر بزرگ هم که انگاری دیگه صبرش تمام شده بود میگفت دیگه سکه ندارم بندازم تو دستگاه همشون یک مزه میدن ؛ چشمم به دست مشت شده پسر بچه که پر از آدامس هایی رنگی البته بغیر از زرد بود افتاد. پدر بزرگ واقعا مستاصل شده بود. یک بار هم نوید آمدن برادر کوچک رو داد که قراره براى پسر بچه یک ماشین هم بیاره اما بدتر شیون بچه به هوا رفت
پسرک مصرانه و پا کوبان و بی اهمیت به تمام آدامس های توى مشتش همون آدامس زرد رو میخواست. وقتى ديدم فقط يكدونه آدامس زرد توى كل اون حباب هست خنده ام گرفت
ياد خودم افتادم كه گاهى اينقدر به يك هدف خيره ميشم و روى اون تمركز ميكنم كه هيچ كدوم از اتفاقهاى قشنگ اطرافم رو نمى بينم
و اما غذای امروز
مواد لازم
عشق بمقدار کافی
سینه مرغ ریزشده یکی
سیر نازنین له شده دوحبه
زنجبیل تازه رنده شده « البته اگر دوست داری» یک قاشق مربا خوری
قارچ ریز شده یک سوم فنجون اندازه گیری
هویج رنده شده دوتا متوسطش
پیازچه جوان ریز شده بهمراه ساقه سبز چهار تا پنج تا
پنیر مازارلا رنده شده یک فنجون
روغن زیتون دو قاشق غذا خوری
نمک ؛فلفل و زردچوبه هر قدر صلاح میدونی
خمیر مخصوص اسپرینگ رول یا نان لواش به مقدار لازم
شما محبت کن در یک ماهیتابه زیبا روغن زیتون رو بریز کمی که گرم شده سیر عزیز رو اضافه کن همینکه عطر خوشش بلند شد مرغها رو بریز و بهشون فرصت بده تا کمی طلایی شوند البته شما هم لطف کن گاهی همشون بزن
حالا پیازچه؛هویج و قارچ را اضافه کن وقتی این دوستان هم به مرحله تغییر رنگ رسیدن نمک ؛ فلفل و زردچوبه رو اضافه کن وقتی تمام دوستان عاشقانه به ادویه ها چسبیدند خیلی کم به اندازه یک چهارم فنجون آب به ماهیتابه اضافه کن . زمانی که آب مواد کاملا جمع شد
از روی حرارت برش دار
یک ظرف مناسب فر بیار با اسپری روغن(یا بوسیله قلم مو کمی روغن به ظرف بزن) ورقه های چهارگوش نان یا خمیر را در یک سطح صاف قرار بده از مواد کمی داخلش بریز و روش رو پنیر مازارلا بریز و با سلیقه لوله اش کن کنار هم در ظرف بچینشون و روشون رو خیلی کم روغن بزن و برا ی مدت ۳۰ دقیقه یا زمانی که طلایی بشوند در فری که روی درجه ۳۵۰ درجه فارنهایت گرم شده قرار بده.
بعدم در قشنگترین ظرف خونه ات بذار و در کنار اونی که دوست داری نوش جان کن
برای رسیدن به سفره اینترنتی فیس بوک اینجا کلیک کن
به به من عاشق اسپرینگ رولم ممنون حتما درست میکنم ممنون از شما
فاطی جان خیلی خوشمزه است و خیلی آسون و سالم
نوش جان
شادباشی