عشق-بمقدارکافی »
لباس بی قواره و تلاشی برای درخشش
صورت خندان آراسته، و ماتيك خوشرنگش خیلی به چشم میآمد اگر لباس فرم بیقواره، با لوگوى بشدت بزرگ و براق شركت تميزكارى، خودنمایی نمیکرد متوجه نمیشدی که مسئول نظافت این سرویس بهداشتی است احتمالاً
Read More »کاشت؛بَرداشت وپخت باعشق بمقدار کافی
چند روز پیش دوست عزیزی از گلخونه دوست عزیزش؛ برای من مقداری گوجه فرنگی نارنجی و اسفناج … آورد نمیدانم تا بحال این حس را تجربه کردی یا نه ؛ اینکه چیزی بدستت برسد
Read More »بالکن قرمز پیچازی وآلبالو
روبروی پنجره من، درست به فاصله یک کوچه باریک، منظره ایست که به هیچ عنوان نمیتوانم ندیده اش بگیرم. هر قدر هم كه بخواهم از زاویه دیگری به کوچه نگاه کنم بازهم قرمز
Read More »عبرت تَه دیگی و اِسموتی با طعم بهشت
بعضى وقتها اتفاقات كوچك و پيش افتاده، تاثيرات بزرگ و غير منتظره اى بر جا ميگذارند كه خارج از انتظار هستند عاشق ته ديگ بود. همينكه ديسها و كاسه ها در سفره صف ميكشيدند، چشمش
Read More »سفره های قدیمی وحلیمی بسرعت نور
خیلی ها گوشه حیاط دور اجاقهای بزرگ جمع بودند عده ای مشغول روبراه کردن بساط آش بودند و عده اى هم مشغول تفت دادن آرد حلوا. چند نفری هم در آشپزخونه پلو ها
Read More »خنده ای از سَرِ خستگی وقهقه ای از سَرِشوق
با مهربان دوستانی بوسیله مترو عازم تمايشگاه كتاب شدم راه طولانى بود. اما با تماشاى فروشنده هاى مترو كه هر كدام به طريقى بازاريابى مى كردند مسیر کوتاهتر به نظر می آمد از خانم
Read More »بهانه شیرینِ شیرینی
خیلی سال پیش بود؛ شاید بیست و پنج سال يا شاید هم بیشتر ؛ که روزى تصمییم گرفتم به بهانه نوروز و شیرینی های مخصوصش دوستانم را بدور هم جمع کنم. خیلی زود دست
Read More »مشاوره گُل گُلی
چند روز پیش برای گرفتن اطلاعاتی به یک موسسه فرهنگی زنگ زدم قبل ا ز اینکه تلفن به شخص مورد نظر وصل شود، صدای ضبط شده ای اعلام کرد که هزینه مکالمه دقیقه ای
Read More »انتظار؛مسابقه ودوست بد قول
با دوست بد قولی درمحلی شلوغ و پر رفت و آمدی قرار داشتم از سر انتظار گوشه ای ایستاده بودم و خودم رو با دیدن رهگذرها سر گرم کرده بودم. در حال رصد بودم
Read More »