love »
انتظار؛مسابقه ودوست بد قول
با دوست بد قولی درمحلی شلوغ و پر رفت و آمدی قرار داشتم از سر انتظار گوشه ای ایستاده بودم و خودم رو با دیدن رهگذرها سر گرم کرده بودم. در حال رصد بودم
Read More »وای فای و سیب زمینی شیرین
میگفت زمانیکه در شیراز سر و کله رادیو تو تاکسی ها پیدا شد؛ تک و توکی از تاکسی ها رادیو داشتن. مسافر ها هم ترجیح میدادن سوار تاکسی هایی بشن که رادیو داشتن. علامت مشخصه
Read More »نودل بی ربط و سفره های قدیمی
خیلی ها گوشه حیاط دور اجاقهای بزرگ جمع بودن. عده ای مشغول روبراه کردن بساط آش بودن و عده اى هم مشغول تفت دادن آرد حلوا. چند نفری هم در آشپزخونه پلو ها رو آماده ميكردن. چنان
Read More »رنگین کمان پاییزی و حس بهار
همیشه روزای آخر شهریور و اسفند حال عجیبی دارم اولی بوی مدرسه و دفتر کتاب میده و دومی بوی هفت سین و عیدی؛ من عاشق هر دو موردم نسیم پاییزی آخر تابستان و نسیم
Read More »صف مخابرات ؛ فِری و مادرش
هنوز دو دل بودم ؛که نگهش دارم یا تعطيلش كنم حس میکردم کار وقت گیر و بدون نتیجه ایه ؛روزها بود که داشتم با خودم کلنجار میرفتم اولین روزم در تهران، برای
Read More »پرده گُل گُلی و عشق بمقدار کافی
خیلی وقت بود که دورا دور و ازراههای مجازی فولکس آبی و سفید رو تعقیب میکردم کیلومترها فاصله و قاره های متفاوت هیچ کدوم باعث نشدن که حتی یک روز هم از مسیر
Read More »کار بدون عَوَض؛ به شیرینی مربا
تکنولوژی با همه خوبی ها و بدی هاش شکل زندکی همه مارو تغیير داده با هر قدم که جلوتر میریم با اتفاقهای جدیدی روبرو میشیم یکی از این اتفاقها که چند ساله در دنیا
Read More »اِمیلی دیکِنسون وآفتابه مسی
بچه که بودم با “دایی وسطیم “ عالمی داشتم. یک کم که بزرگتر شدم، هراز گاهی دستبردی به کتابهای جیبی کتابخانه اش میزدم عاشق کتابهای جیبی بودم. کتابهای خوش اندازه و سبک وزنی
Read More »آفتابه مِسی و پاناکوتای راه دور
میگفت : زمین رو یک کم بیشتر از اندازه ریشه گلت گود کن ؛ گلدون گل رو بر دار و با بیلچه یک تقه بزن کنارش ؛ اینکار مثل اینه که داری ازش اجازه ورود به
Read More »